loading...
baro bax

mohammad بازدید : 1 پنجشنبه 1392/06/21 نظرات (0)

خدایا...!

اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...! 

mohammad بازدید : 2 پنجشنبه 1392/06/21 نظرات (0)
می دانی؟
 
یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است
 
و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت

...
... باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند.
mohammad بازدید : 5 پنجشنبه 1392/06/21 نظرات (0)

هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
 هرجا که دلت میخواهد برو…
 فقط آرزو میکنم
 وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…
 و اما من…
 بر نمیگردم که هیچ!
 عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
 که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    تو مرا بردی به شهر یادها،

    ن ندیدم خوش‌تر از جادوی تو،

    ای سکوت ای مادر فریادها

    گم شدم در این هیاهو گم شدم،

    تو کجایی تا بگیری داد من؟

    گر سکوت خویش را می‌داشتم،

    زندگی پر بود از فریاد من!

    مست شد...

    خواست که ساغر شکند!
    عهد شکست...
    فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند، مست..

    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 48